پایگاه اطلاع رسانی مسجد جامع خاتم النّبیین (ص)

مسجد جامع خاتم النّبیین (ص) خادم آباد شهریار

مسجد جامع خاتم النّبیین (ص) خادم آباد شهریار
 مسجد جامع خاتم النبیین ص خادم آباد شهریار
یا مولای یا صاحب الزمان (عج) * اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً ***** (یا مولای یا صاحب الزمان عج) ***** اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ ***** (یا مولای یا صاحب الزمان عج)***** احادیث از لسان پاک امام زمان عج : نفع بردن از من در زمان غيبتم مانند نفع بردن از خورشيد هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ايمني بخش اهل زمين هستم، همچنانکه ستارگان ايمني بخش اهل آسمانند. بحارالأنوار، ج 53، ص 181 ------ من ذخيره خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم. تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 392 ------ ملعون است، ملعون است کسي که نماز مغربش را به تأخير بيندازد، تا زماني که ستارگان آسمان پديدار شوند. بحارالأنوار، ج 52، ص 15 ------ هيچ چيز مانند نماز بيني شيطان را به خاک نمي‌مالد، پس نماز بگزار و بيني شيطان را به خاک بمال. بحارالأنوار، ج 53، ص 182 ------- هر يک از پدرانم بيعت يکي از طاغوت‌هاي زمان به گردنشان بود، ولي من در حالي قيام خواهم کرد که بيعت هيچ طاغوتي به گردنم نباشد. بحارالأنوار، ج 53، ص 181 ------ من آخرين جانشين پيامبر هستم، و به وسيله من است که خداوند بلا را از خاندان و شيعيانم دور مي‌سازد. بحارالأنوار، ج 52، ص 30 ------ هر کس در اجراي اوامر خداوند کوشا باشد، خدا نيز وي را در دستيابي به حاجتش ياري مي‌کند. بحارالأنوار، ج 51، ص 331 ------ سنت تخلف‌ناپذير خداوند بر اين است که حق را به فرجام برساند و باطل را نابود کند، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است. بحارالأنوار، ج 53، ص 193 ------ براي زود فرارسيدن فرج (و ظهور ما) زياد دعا کنيد، که آن همان فرج و گشايش شماست. کمال‌الدين للصدوق، ج 2، ص 485 ------ اگر خواستار رشد و کمال معنوي باشي هدايت مي‌شوي، و اگر طلب کني مي‌يابي. بحارالأنوار، ج 51، ص 339 ------ ما در رعايت حال شما کوتاهي نمي‌کنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم، که اگر جز اين بود گرفتاري‌ها به شما روي مي‌آورد و دشمنان شما را ريشه کن مي‌کردند. پس از خدا بترسيد و ما را پشتيباني کنيد. بحارالأنوار، ج 53، ص 175 ------ و اما در پيشامدها و مسايل جديد به راويان حديث ما مراجعه کنيد، زيرا که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم. بحارالأنوار، ج 53، ص 181 ------ اگر از خداوند (صاحب عزت و جلال) طلب آمرزش کني، خداوند تو را مي‌آمرزد. بحارالأنوار، ج 51، ص 329 ------ همانا خدايتعالي مردم را بيهوده نيافريده و بدون تکليف و جزا رهايشان نکرده است.الغيبة للشيخ الطوسي، ص 174 ------ خداوندا! وعده‌اي را که به من داداه‌اي، برآورده کن و امر قيام مرا تمام فرما. قدم‌هايم را ثابت بدار و در سايه قيام من، جهان را پر از عدل و داد کن. بحارالأنوار، ج 51، ص 13 ------ شهادت مي‌دهم که معبودي جز خداي يکتا نيست و ملائکه آسمان و صاحبان علم نيز شهادت مي‌دهند، آن خدايي که به عدل و داد قيام مي‌کند، نيست خدايي جز او که مقتدر و حکيم مي‌باشد، و همانا دين نزد خدا اسلام است. بحارالأنوار، ج 51، ص 16 ------ ايمان خداوند عزوجل و بندگانش قرابت و خويشاوندي نيست، و هر کس که مرا انکار کند از من نيست. الغيبة للشيخ الطوسي، ص 176 ------ شيعيان ما هنگامي به فرجام نيک و زيباي خداوند مي‌رسند که از گناهاني که نهي شده‌اند، احتراز نمايند. بحارالأنوار، ج 53، ص 177 ------ کفايت در کارها و عنايت و سرپرستي در همه امور را تنها از خدايتعالي خواهانم. بحارالأنوار، ج 25، ص 183 ------ قلب‌هاي ما جايگاه مشيت الهي است، پس هرگاه او بخواهد ما هم مي‌خواهيم. بحارالأنوار، ج 52، ص 51 ------ اگر نبود که ما دوستار صلاح شما هستيم و به شما لطف و مرحمت داريم، همانا به شما توجه و التفات نمي‌کرديم. بحارالأنوار، ج 53، ص 179 ------- من مهدي هستم، منم قيام گر زمان، منم آنکه زمين را آکنده از عدل مي‌سازد، آنچنان که از ستم پر شده بود. بحارالأنوار، ج 52، ص 2 ------ ستمکاران پنداشتند که حجت خدا نابود شدني است، در حالي که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مي‌شد، شک و ترديد از ميان برداشته مي‌شد. بحارالأنوار، ج 51، ص 4 ------ من صاحب حقم ... علامت ظهورم زياد شدن آشوب‌ها و فتنه‌هاست. بحارالأنوار، ج 51، ص 320 ------ علم و دانش ما به خبرهاي شما احاطه دارد و چيزي از اخبار شما بر ما پوشيده نمي‌ماند. بحارالأنوار، ج 53، ص 175 ------- دين از آن محمد(ص) و عدايت از آن علي اميرالمؤمنين(ع ) است، زيرا عدالت مال اوست و در نسل او مي‌ماند تا روز قيامت. بحارالأنوار، ج 53، ص 160 ------ کسي که نسبت به ما ظلم ورزد، از جمله ستمکاراني است که مشمول لعنت خدا است، چراکه خدا فرموده است: " آگاه باشيد که لعنت خدا بر ستمکاران است ."بحارالأنوار، ج 53، ص 182 ------ سجده شکر از لازم‌ترين و واجب‌ترين مستحبات است. بحارالأنوار، ج 53، ص 161 ------ هرگاه خداوند به ما اجازه دهند که سخن بگوييم، حق ظاهر خواهد شد و باطل سست و ضعيف شده و از ميان شما خواهد رفت. بحارالأنوار، ج 25، ص 183 ------ زمان ظهور و فرج ما با خداست، و تعيين کنندگان وقت ظهور، دروغگويانند. بحارالأنوار، ج 53، ص 181 ------ از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و کارها را به ما واگذاريد، برماست که شما را از سرچشمه سيراب برگردانيم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پي کشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد و مقصد خود را با دوستي ما بر اساس راهي که روشن است به طرف ما قرار دهيد. بحارالأنوار، ج 53، ص 179 ------- ظهوري نيست مگر به اجازه خداوند متعال، و آن هم پس از زمان طولاني و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم. الإحتجاج للطبرسي، ج 2، ص 478 ------ آگاه باشيد به زودي کساني ادعاي مشاهده مرا خواهند کرد. آگاه باشيد هر کس قبل از "خروج سفياني" و شنيدن صداي آسماني، ادعاي مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است حرکت و نيرويي جز به خداي بزرگ نيست. الإحتجاج للطبرسي، ج 2، ص 478 ------ اگر شيعيان ما - که خداوند آن‌ها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد - در وفاي به عهد و پيمان الهي اتحاد و اتفاق مي‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مي‌شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمي‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مي‌شدند. الإحتجاج للطبرسي، ج 2، ص 499 ------ فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاي واجب در مقايسه با دعا و تسبيح پس از نمازهاي مستحبي، مانند فضيلت واجبات بر مستحبات است. الإحتجاج للطبرسي، ج 2، ص 487 ------ سجده بر قبر جايز نيست. الإحتجاج للطبرسي، ج 2، ص 490 ------ وجود من براي اهل زمين سبب امان و آسايش است، همچنان که ستارگان سبب امان اهل آسمانند. بحارالأنوار، ج 78، ص380 ------ زمين خالي از محبت خدا نيست، يا آشکار است و يا نهان. کمال‌الدين للصدوق، ج 2، ص 511 ------ هرگاه علم و نشانه‌اي پنهان شود، علم ديگري آشکار گردد، و هر زمان که ستاره‌اي افول کند، ستاره‌اي ديگر طلوع نمايد. بحارالأنوار، ج 53، ص 185 ------ بار الها! توفيق بندگي و دوري از گناه و نيت پاک و شناخت حرام را به ما عطا فرما، و با هدايت و استقامت در راهت گراميمان بدار. المصباح للکفعمي، ص 281
مسجد جامع خاتم النّبیین (ص) خادم آباد شهریار
شماره حساب جهت کمک های مردمی
تبلیغات ویزه
تبلیغات ویزه مسجدی ها دوربین مدار بسته دزدگیر اماکن سیمابان پارس داربست چگینی

میلاد امام حسن مجتبی ع مبارکباد

| دوشنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۰۰ ق.ظ

 

 

پیش از این در تاریخ زندگانی پیامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذکر شد که سبط اکبر آن حضرت،امام حسن(ع)،در سال سوم به دنیا آمد،و مشهور آن است که این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان بهترین ماههای خدامتولد شده،و البته در این باره در کتابهای شیعه و سنت اقوال دیگری هم نقل شده که خلاف مشهور است (1).

 

داستان ولادت و مراسم نامگذاری

و اما داستان ولادت به گونه ای که در روایات شیخ صدوق(ره)در امالی و علل و عیون اخبار الرضا(ع)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(ع)روایت شده این گونه است که فرمود:

 

چون فاطمه(س)فرزندش حسن را به دنیا آورد،به پدرش علی(ع)عرض کرد:نامی برای او بگذار،علی (ع)فرمود:من چنان نیستم که در مورد نامگذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)بیامد،و آن کودک را در پارچه زردی پیچیده،به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود:مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به کناری افکند و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید،آنگاه رو به علی(ع)کرده فرمود:آیا او را نامگذاری کرده ای؟

 

عرض کرد:من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم!

 

رسول خدا(ص)فرمود:من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم!

 

در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده،به نزد وی برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی و به وی بگو:براستی که علی نزد تو به منزله هارون است از موسی،پس او را به نام پسر هارون نام بنه!

 

جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت:خدای تبارک و تعالی تو را مأمور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذاری.رسول خدا(ص)پرسید :نام پسر هارون چیست؟عرض کرد:«شبر».فرمود:زبان من عربی است؟عرض کرد:نامش را«حسن»بگذار،و رسول خدا(ص)او را حسن نامید... (2)

 

و در برابر این روایت،روایات دیگری هم در کتابهای علمای شیعه و اهل سنت آمده که چون حسن(ع)به دنیا آمد،علی(ع)او را«حرب»نامید،و چون رسول خدا(ص)اطلاع یافت به علی(ع)دستور داد آن نام را به«حسن»تغییر دهد... (3)

 

و یا اینکه علی(ع)نام این نوزاد را«حمزه»گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را«جعفر»گذارد،و پس از آن رسول خدا(ص)علی(ع)راطلبیده و به او فرمود:به من دستور داده شده که نام این فرزند خود را تغییر دهم،سپس به علی(ع)دستور داد که نام آن دو را«حسن»و«حسین»بگذارد،و علی(ع)نیز به دستور آن حضرت عمل کرد... (4)

 

ولی همان گونه که صاحب کشف الغمه گفته است،این مطلب بعید به نظر می رسد،و خلاف مشهور و ضعیف است،و مشهور همان است که در روایت بالا ذکر شد،و باقر شریف در کتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایی بر این مطلب ذکر کرده که بهتر است برای اطلاع بیشتر به همان کتاب مراجعه نمایید. (5)

 

و در روایات بسیاری از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف«حسن»و«حسین»در جاهلیت سابقه نداشته و از نامهای بهشتی است،و متن یکی از آن روایات که طبری در کتاب ذخائر العقبی روایت کرده،این گونه است که عمران بن سلیمان گفته:

 

«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة،ما سمیت بهما فی الجاهلیة» (6)

 

(حسن و حسین دو نام از نامهای اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.)

 

انجام مراسم دینی و سنتهای مذهبی

از جمله سنتهای اسلامی درباره نوزاد،گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا(ص)این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد،و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند،در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7).

 

و نیز برای نوزاد جدید عقیقه کرد(یعنی گوسفندی برای او قربانی کرد (8) و یک ران آن را به قابله داد،و در برخی از روایات است که این کار را در روز هفتم انجام داد (9).

 

و در روایت کلینی(ره)در کافی این گونه است که پس از عقیقه این دعا را خواند:

 

«...بسم الله عقیقة عن الحسن»(به نام خدا این عقیقه ای است از حسن...)

 

و به دنبال آن نیز این دعا را خواند:

 

«اللهم عظمها بعظمه،و دمها بدمه،و شعرها بشعره،اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (10)

 

(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد،و گوشتش در برابر گوشت وی،و خونش در برابر خون او،و مویش در برابر موی او،خدایا آن را وسیله حفاظتی برای محمد و خاندانش قرار ده .)

 

و همچنین رسول خدا(ص)دستور داد موی سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند،و سپس بر سر نوزاد«خلوق»که نوعی عطر مخلوط بودهمالید،و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان که خون بر سر نوزاد می مالیدند به اسماء که راوی حدیث است فرمود:«یا اسماء الدم فعل الجاهلیة»

 

(ای اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از کارهای زمان جاهلیت است!)

 

و در پاره ای از روایات اهل سنت آمده که در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد (11) ،ولی ظاهر روایات شیعه آن است که از جمله مختصات ائمه دین(ع)آن بوده که«مختون»(یعنی ختنه شده)به دنیا می آمدند،جز آنکه به عنوان استحباب و سنت،صورتی (12) از این کار را انجام می دادند... (13)

 

و از جمله سنتهای نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست،یعنی برای سلامتی و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنی و انسی به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا می سپارند.

 

و طبق روایات بسیاری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده،رسول خدا(ص)دو فرزند خود حسن و حسین(ع)را به این دعا تعویذ فرمود:

 

«اعیذ کما بکلمات الله التامة من کل شیطان وهامة و من کل عین لامة» (14)

 

(شما را پناه می دهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهی و از هر چشم زخمی.)

 

و در روایت دیگری است که این گونه می فرمود:

 

«اعیذ کما من عین العاین و نفس النافس» (15)

 

(شما را پناه می دهم از چشم چشم زن،و نفس نفس زن.)

 

کنیه و القاب

و از جمله آداب و سنتهای ولادت نوزاد پس از نامگذاری،تعیین کنیه برای اوست که طبق حدیثی،امام باقر(ع)فرمود:

 

«انا لنکنی اولادنا فی صغرهم مخافة النبز ان یلحق بهم» (16)

 

(ما برای فرزندانمان در کودکی کنیه قرار می دهیم،از ترس آنکه مبادا در بزرگی دچار لقبهای ناخوشایند گردند.)

 

و کنیه آن حضرت بر طبق روایات بسیاری«ابو محمد»بوده و کنیه دیگری نداشته است.

 

و اما القاب آن حضرت بدین شرح است:سبط،زکی،مجتبی،سید،تقی،طیب،ولی...

 

و مرحوم اربلی در کتاب کشف الغمة پس از نقل کنیه و القاب آن حضرت از روی کتابهای اهل سنت گفته است:مشهورترین این القاب«تقی»است و بهترین و شایسته ترین آنها همان است که رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمود و آن«سید»است. (17)

 

نگارنده گوید:ظاهرا نظر مرحوم اربلی به روایتی است که راویان اهل سنت و دیگران از ابوبکر روایت کرده اند که گوید:شنیدم از رسول خدا(ص)در حالی که بر فراز منبر بود و امام حسن (ع)در کنار او نشسته بود که گاه به مردم نگاه می کرد و گاه به فرزندش حسن(ع)و سپس می فرمود :

 

«ان ابنی هذا سید و لعل الله ان یصلح به ما بین فئتین عظیمتین» (18)

 

(این پسرم«سید»است و امید است خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ را اصلاح کند.)

 

و جالب اینجاست که ابن اثیر جزری به دنبال ذکر این حدیث گوید:«و ای شرف اعظم من شرف من سماه رسول الله(ص)سیدا» (19)

 

(چه شرفی بالاتر از شرافت کسی که رسول خدا(ص)او را«سید»بنامد.)

 

پی نوشت ها:

 

1.مستدرک حاکم،ج 3،ص 169،اسد الغابه،ج 2،ص 9،اکمال الرجال خطیب تبریزی،ص 627،حیاة الامام الحسن،ج 1،ص .59

 

2.بحار الانوار،ج 43،ص 238،و به همین مضمون روایات بسیاری در کتب اهل سنت نقل شده که بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق،ج 10،ص 492 به بعد ذکر شده است.

 

3.بحار الانوار،ج 43،ص 251،حیاة الحسن باقر شریف،ج 1،ص 63،ملحقات احقاق الحق،ج 10،صص 501 .492

 

4.بحار الانوار،ج 43،ص 255،ملحقات احقاق الحق،ج 10،ص .498

 

5.حیاة الامام الحسن بن علی،ج 1،ص .63

 

6.ملحقات احقاق الحق،ج 10،ص 488 و حیاة الامام الحسن بن علی،ج 1،ص 63.و در مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل کرده که گفته اند:«ان الحسن و الحسین اسمان من اسامی اهل الجنة و لم یکونا فی الدنیا»

 

7.بحار الانوار،ج 43،ص 239،مسند احمد بن حنبل،ج 6،ص 391،صحیح ترمذی،ج 1،ص 286،صحیح ابی داود،ج 33،ص 214،احقاق الحق،ج 11،صص 8 .6

 

8.و در برخی از روایات شیعه و اهل سنت آمده که دو گوسفند برای حسن(ع)و دو گوسفند برای حسین(ع)قربانی کرد،ولی روایت یک گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوی تر از روایات دیگر است،چنانچه در حیاة الامام الحسن نیز بدان تصریح کرده است.

 

9 و 10.بحار الانوار،ج 43،صص 239 و 250 و 257.حیاة الامام،ج 1،ص 64.ملحقات احقاق الحق،ج 10،صص 17 .511

 

11.نور الابصار،ص 108،و ملحقات احقاق الحق،ج 10،ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشی.

 

12.و به تعبیر روایات«امرار موسی»می کرده اند.

 

13.سفینة البحار،ج 1،ص .379

 

14.سفینه،ج 2،ص 287 و ملحقات احقاق الحق،ج 10،صص 520 و 524 و .527

 

15.ملحقات احقاق الحق،ج 10،ص .527

 

16.حیاة الامام الحسن(ع)،ج 1،ص .65

 

17.بحار الانوار،ج 43،ص .255

 

18.الاصابه،ج 1،ص 329،مسند احمد بن حنبل،ج 5،ص 44،بحار الانوار،ج 43،صص 305 و .299

 

19.اسد الغابة،ج 2،ص .13

 

 

 

 
  • ۰۳/۰۱/۰۶

نظرات (۱)

بر شما هم مبارک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

برگشت به بالا