شعر شهادت امام حسن عسگری (ع)
| پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۱ ق.ظ
امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری
******
دیروز از بال و پر پروانۀ تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
******
ای کاش در این جا مجالی دست می داد
پای گلوی بی صدای تو بمیرم
یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله
خیلی دلم می خواست جای تو بمیرم
******
با چشم هایی که کبود و تار هستند
روی پسر را بیش از این دیدن محال است
ای تشنه لب با لرزش دستی که داری
آب از لب این ظرف نوشیدن محال است
******
وقتی لب این کاسۀ پر آب، آقا
بر آستان تشنۀ دندانتان خورد
از شدت برخورد این ظرف سفالی
انگار لب های کبودت خیزران خورد
- ۰۰/۰۷/۲۲