ماجرای تشرف آیت الله بهاءالدینی محضر امام رضا (ع)
| پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ب.ظ
به خود گفتم بهتر است ماجرا را به آقا بگویم. عرض کردم آقا من هیچ پول ندارم، فرمود من هم ندارم، گفتم پس چه کار کنیم فرمود برویم. بدون پول حرکت کردیم از حسینیه آقا پیاده آمدیم تا سر خیابان، منتظر ماندیم ناگهان دیدیم از آخر خیابان چهارمردان جوانی با دوچرخه به سرعت می آید.
به گزارش شیعه آنلاین، رزق «من حیث لایحتسب» به معنای رسیدن رزق و روزی به انسان از «جائی که فکر نمی کند» به سه قسم تقسیم می شود: در این بخش به قسم دیگر رزق لایحتسب که «محاسبه آن از ذهن آدمی خارج است اما «سبب ها و علت ها»ی آن مادی و دنیوی است که از کلام حضرت آیت الله مبشر کاشانی، از مراجع قم گرفته شده، تقدیم جویندگان اخلاق و معنویت می شود.
به گزارش شیعه آنلاین، رزق «من حیث لایحتسب» به معنای رسیدن رزق و روزی به انسان از «جائی که فکر نمی کند» به سه قسم تقسیم می شود: در این بخش به قسم دیگر رزق لایحتسب که «محاسبه آن از ذهن آدمی خارج است اما «سبب ها و علت ها»ی آن مادی و دنیوی است که از کلام حضرت آیت الله مبشر کاشانی، از مراجع قم گرفته شده، تقدیم جویندگان اخلاق و معنویت می شود.
حضرت آیت الله مبشر کاشانی در ادامه سلسله مباحث اخلاق و عرفان اسلامی در تشریح موضوع فوق برای تفهیم مبحث به شکل روان ضمن توضیح، خاطره ای از استاد بزرگوار خود مرحوم حضرت آیت الله بهاءالدینی مطرح کرده و فرمود: یکی دیگر از انواع «رزق لایحتسب»، رزقی است که از محاسبه ذهنی انسان خارج بوده اما اسباب و علل آن مادی است و مثال این نوع را با نقل داستانی از مرحوم حضرت آیت الله بهاالدینی «قدس سره» عرض می کنم.
روزی یکی از نزدیکان مرحوم حضرت آیت الله بهاءالدینی که مورد اطمینان است برایم نقل کرد که خدمت آقا بودم، صحبت از مسافرت و زیارت وجود مقدس امام رضا (ع) شد. گفتم چه خوب بود می رفتیم مشهد! آقا فرمود: برویم. گفتم: چه وقت؟ فرمود: الان.
عبا و عصای آقا را آوردم – مهیای سفر شدیم، ناگاه یادم آمد که هیچ پول ندارم – با خود گفتم، نکند آقا هم پول نداشته باشد. به خود گفتم بهتر است ماجرا را به آقا بگویم. عرض کردم آقا من هیچ پول ندارم، فرمود من هم ندارم، گفتم پس چه کار کنیم فرمود برویم. بدون پول حرکت کردیم از حسینیه آقا پیاده آمدیم تا سر خیابان، منتظر ماندیم ناگهان دیدیم از آخر خیابان چهارمردان جوانی با دوچرخه به سرعت می آید.
وقتی نزدیک آمد، ایستاد و کیسه ای پول به آقا داد و گفت: آقا این پول مال شماست، آقا بدون اینکه چیزی به او بگوید، خطاب به من فرمود: فلانی بگیر و برویم. این توکل به خدا که او در همه حال ناظر حالات و نیازهای مادی و معنوی بنده خود است و او رزاق همگان است، در همه انسانها یافت نمی شود و کمتر کسی است که تا این قدر متوکل علی الله باشد. ولی مردان خدا در همه امور زندگی خود، به مقام معیت با خدا رسیده اند و در امور مادی و زندگی خود هیچگونه دغدغه خاطر ندارند و همیشه خود را در محضر او می بینند و او را ناظر و رازق می بینند و به این معارف یقین دارند.
روزی یکی از نزدیکان مرحوم حضرت آیت الله بهاءالدینی که مورد اطمینان است برایم نقل کرد که خدمت آقا بودم، صحبت از مسافرت و زیارت وجود مقدس امام رضا (ع) شد. گفتم چه خوب بود می رفتیم مشهد! آقا فرمود: برویم. گفتم: چه وقت؟ فرمود: الان.
عبا و عصای آقا را آوردم – مهیای سفر شدیم، ناگاه یادم آمد که هیچ پول ندارم – با خود گفتم، نکند آقا هم پول نداشته باشد. به خود گفتم بهتر است ماجرا را به آقا بگویم. عرض کردم آقا من هیچ پول ندارم، فرمود من هم ندارم، گفتم پس چه کار کنیم فرمود برویم. بدون پول حرکت کردیم از حسینیه آقا پیاده آمدیم تا سر خیابان، منتظر ماندیم ناگهان دیدیم از آخر خیابان چهارمردان جوانی با دوچرخه به سرعت می آید.
وقتی نزدیک آمد، ایستاد و کیسه ای پول به آقا داد و گفت: آقا این پول مال شماست، آقا بدون اینکه چیزی به او بگوید، خطاب به من فرمود: فلانی بگیر و برویم. این توکل به خدا که او در همه حال ناظر حالات و نیازهای مادی و معنوی بنده خود است و او رزاق همگان است، در همه انسانها یافت نمی شود و کمتر کسی است که تا این قدر متوکل علی الله باشد. ولی مردان خدا در همه امور زندگی خود، به مقام معیت با خدا رسیده اند و در امور مادی و زندگی خود هیچگونه دغدغه خاطر ندارند و همیشه خود را در محضر او می بینند و او را ناظر و رازق می بینند و به این معارف یقین دارند.
- ۹۴/۱۰/۲۴