جریان شیرازی عمق استراتژیک ایران را نشانه رفته
| چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ب.ظ
وجه مشترک بحران سوریه و پس از آن عراق، با جریان “شیرازی” در این است که
هر دو عملا عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته اند. بحران
سوریه و عراق بدنه اهل سنت دنیا را از ایران جدا ساخته و جریان شیرازی نیز
به دنبال جدا کردن شیعیان جهان از ایران است.
روح الله رضوی
البته طراحی دشمن برای زدن عمق استراتژیک ایران در این مرحله متوقف نشد. رخداد انقلاب اسلامی ایران، ناخودآگاه جهان اسلام تشنه را متوجه خود ساخت و موجی گسترده از حمایت های بین المللی برای این نظام سیاسی نوپا در جهان شکل گرفت که روز به روز هم تقویت شد لکن نوک پیکان این موج را «شیعیان انقلابی» دنیا شکل می دادند. عملا این شیعیان انقلابی دنیا بودند که پیغام انقلاب را به بدنه اهل سنت دنیا رساندند. اینان کسانی بودند و هستند که بواسطه علقه های مذهبی و تبعیت از اندیشه سیاسی ولایت فقیه که بر خاسته از تفکر ناب شیعی است، ارتباطشان را با انقلاب بسیار مستحکم کردند. این شیعیان دنیا، هرچند اقلیت مسلمانان به شمار می آمدند اما توانسته بودند به نسبت قرار گرفتن در مدار انقلاب اسلامی ایران، خود را تبدیل به مجموعه هایی تاثیرگذار در کشورهای خود کنند. آنها کسانی نبودند که دشمن بتواند با حربه های معمول و مرسوم از خط حامیان انقلاب دورشان سازد.
وجه مشترک بحران سوریه و پس از آن عراق، با جریان “شیرازی” در این است که هر دو عملا عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته اند. بحران سوریه و عراق بدنه اهل سنت دنیا را از ایران جدا ساخته و جریان شیرازی نیز به دنبال جدا کردن شیعیان جهان از ایران است. در هر دو مورد هرچند زمینه های شکل گیری را نمی توان منتسب به طراحی بیرونی کرد، اما نمی توان چشم را بر واقعیت هایی که حاکی از طراحی توطئه ای دقیق برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران بعنوان مهره اصلی محور مقاومت است، بست. جالب آنجاست که تقویت میدانی و رسانه ای جریان شیرازی، علاوه بر تاثیرات منفی بر شیعیان دنیا، به افزایش فاصله میان اهل تسنن دنیا با جمهوری اسلامی ایران ـ به عنوان نماد تشیع ـ نیز منجر می شود و دشمن از این طریق با یک تیر دو هدف را نشانه رفته است.
طی سال های منتهی به سال 2011 میلادی،
بارزترین مولفه ی قدرت جمهوری اسلامی ایران، «عمق استراتژیک» آن بود؛ زمانی
که مجاهدان حزب الله ارتش اسراییل غاصب را در نبردی یک ماهه به زانو در می
آورند و یا زمانی که موشک های ایرانی، قلب اسراییل غاصب را از غزه نشانه
می رفتند و یا زمانی که میلیون ها مسلمان در سرتاسر دنیا از توسعه و پیشرفت
جمهوری اسلامی ایران احساس غرور می کردند و صراحتا از ایران می خواستند که
به دنبال سلاح هسته ای باشد! همه و همه حکایت از تبدیل شدن ایران به قدرتی
بلامنازع در جهان اسلام داشت. بر این اساس بسیاری از وقایع ما بعد سال
2011 را می توان از این جنبه نیز مورد تحلیل و بررسی قرار داد. وجود چنین
الگوی بی بدلیلی در میان کشورهای مسلمان، طبیعتا جذب کننده مردمی بود که در
اعتراض به نظام های حاکم مستبد و وابسته، می رفتند تا تغییراتی بنیادین را
در ساختارهای سیاسی خود رقم زدند. توطئه تسلیح و سازماندهی گروه های مختلف
علیه نظام سوریه و ترسیم پر رنگ چهره جنگی طایفی و مذهبی در این کشور، در
واقع واکنشی به این احساس خطر بزرگ از سوی نظام سلطه بود. باید اعتراف کرد
که دشمن توانست در سرد کردن قلوب بخش قابل توجهی از مسلمانان سنی مذهب دنیا
نسبت به ایران، موفق عمل کند و عملا آنچه در این معرکه هدف قرار گرفته شد
همان «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی ایران بود. دیگر ایران، همان کشور
محبوب بسیاری از مسلمانان سنی مذهب دنیا نبود؛ برای آنان “ایران کشوری بود
که دست در دست رژیم بعث سوریه، خون بیگناهان سنی مذهب را در این کشور بر
زمین می ریخت و همانی بود که پشت در پشت حکومت شیعیان عراق علیه سنیان این
کشور ایستاده بود.”
البته طراحی دشمن برای زدن عمق استراتژیک ایران در این مرحله متوقف نشد. رخداد انقلاب اسلامی ایران، ناخودآگاه جهان اسلام تشنه را متوجه خود ساخت و موجی گسترده از حمایت های بین المللی برای این نظام سیاسی نوپا در جهان شکل گرفت که روز به روز هم تقویت شد لکن نوک پیکان این موج را «شیعیان انقلابی» دنیا شکل می دادند. عملا این شیعیان انقلابی دنیا بودند که پیغام انقلاب را به بدنه اهل سنت دنیا رساندند. اینان کسانی بودند و هستند که بواسطه علقه های مذهبی و تبعیت از اندیشه سیاسی ولایت فقیه که بر خاسته از تفکر ناب شیعی است، ارتباطشان را با انقلاب بسیار مستحکم کردند. این شیعیان دنیا، هرچند اقلیت مسلمانان به شمار می آمدند اما توانسته بودند به نسبت قرار گرفتن در مدار انقلاب اسلامی ایران، خود را تبدیل به مجموعه هایی تاثیرگذار در کشورهای خود کنند. آنها کسانی نبودند که دشمن بتواند با حربه های معمول و مرسوم از خط حامیان انقلاب دورشان سازد.
پرداختن به جریان “شیرازی ها” در بستر
چنین نگاهی است که حایز اهمیت ویژه می شود. جریان شیرازی در این بیان،
اساسا محصور به شخص نیست؛ تفکری است که امروز نام “شیرازی” را چتری برای
خود می یابد و عمده حوزه تاثیر آن را خارج از مرزهای ایران شکل می دهد. از
“ملنگ[1]”های پاکستان، تا “اخباری[2]”های هندوستان، تا “حجتیه ای[3]” های
ایران و تا بخشی از “کربلایی[4]”های عراق همگی خود را حامی و جزیی از این
جریان می دانند. این تفکر طیفی وسیع از افراد را شامل می شود: از تندروهایی
مانند “اللهیاری” و”الحبیب” گرفته تا شخص “سید صادق شیرازی” که سخنان
سیاسی اش را بر خلاف نگاه های اعتقادی در لفافه و با کنایات بیان می کند.
تاکید این جریان در پررنگ کردن اختلافات تاریخی ـ اعتقادی شیعه و سنی از
سویی و نیز مطرح ساختن افراطی برخی ظواهر مراسمات عزاداری حسینی (س) ـ
مانند قمه زنه ـ چنین تصویری را به شیعیان دنیا ارائه می دهد که ایران
کشوری است که برای مصالح سیاسی خود پا بر روی مبانی تشیع گذاشته است و
طبیعی است که در تعارض میان تشیع و جمهوری اسلامی، این جمهوری اسلامی است
که کنار گذاشته خواهد شد! و این نکته محوری تفکر شیرازی است که توانسته است
طیفی متنوع از شیعیان مخالف جمهوری اسلامی را بدور خود جمع کند.
وجه مشترک بحران سوریه و پس از آن عراق، با جریان “شیرازی” در این است که هر دو عملا عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته اند. بحران سوریه و عراق بدنه اهل سنت دنیا را از ایران جدا ساخته و جریان شیرازی نیز به دنبال جدا کردن شیعیان جهان از ایران است. در هر دو مورد هرچند زمینه های شکل گیری را نمی توان منتسب به طراحی بیرونی کرد، اما نمی توان چشم را بر واقعیت هایی که حاکی از طراحی توطئه ای دقیق برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران بعنوان مهره اصلی محور مقاومت است، بست. جالب آنجاست که تقویت میدانی و رسانه ای جریان شیرازی، علاوه بر تاثیرات منفی بر شیعیان دنیا، به افزایش فاصله میان اهل تسنن دنیا با جمهوری اسلامی ایران ـ به عنوان نماد تشیع ـ نیز منجر می شود و دشمن از این طریق با یک تیر دو هدف را نشانه رفته است.
آنچه بیان شد قطعا به معنای این نیست که
همه آنانی که آگاهانه یا حتی ناآگانه از جریان شیرازی ها حمایت می کنند
عوامل دشمن هستند. تا زمانی که اقدامات وحدوی نظام جمهوری اسلامی ایران با
رویکردهای سیاسی تحلیل و تفسیر می شود، جریان “شیرازی” خواهد توانست طیف
گسترده تری از شیعیان بی اطلاع دنیا را به سمت خویش متمایل سازد. مقابله با
این جریان نه از طریق برخورد با اشخاص، که توسط روشن ساختن مبانی فکری و
نظری تفکر وحدوی بعنوان جزیی لاینفک و اساسی از منظومه فکری انقلاب اسلامی
ایران امکانپذیر است؛ امری که تبدیل به شاه بیت سخنرانی های مقام معظم
رهبری در این روزها شده لکن متاسفانه کمتر بازتابی را در میان پیروان ایشان
یافته است.
پانوشت:
[1] به پیروانی از اهل بیت اتلاق می شود
که عزاداری برای امام حسین را افضل اعمال دانسته و عملا دیگر احکام شریعت
را چندان مورد توجه قرار نمی دهند. رفتار ملنگ ها مشابه رفتار برخی صوفیان
ایران بوده و عده از آنان همواره حلقه ای فلزی را در دست و گردن و پای خود
قرار می دهند و بعضا کفش نیز بر پا نمی کنند که نشانه ای است از به اسارت
گرفته شدن آل الله بعد از واقعه کربلا.
[2] جریانی که قائل به صحت تمامی احادیث نقل شده در کتب اربعه شیعه هستند و از این رو قائل به بررسی رجالی احادیث نیستند.
[3] جریانی که برپایی هر نوع حکومتی پیش از حکومت امام زمان را به استناد برخی روایات باطل می دانند.
[4] آیت الله العظمی میرزا محمد مهدی
شیرازی پدر سید محمد و سید صادق شیرازی، مرجع تقلید مشهور و محبوب شهر
کربلا در عراق بود که پس از رحلت نیز بسیاری از مردم عراق به دلیل محبت
نسبت به وی، رو به تقلید از فرزندش سید محمد آوردند و از این رو بسیاری از
پیروان جریان شیرازی را ساکنان شهر کربلای عراق شکل می دهند.
اخوت
- ۹۳/۱۱/۱۵